Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش همشهری آنلاین، سرگذشت تلخ این دختر جوان از حدود ۲ سال قبل زمانی آغاز شد که او برای گرفتن چند کپی از مدارک تحصیلی به یک کافی‌‎نت در مشهد رفت. دقایقی بعد «هایده» با دیدن تصویری از یک بازیگر معروف سینمایی، سفره آرزوهایش را روی میز متصدی ۳۶ ساله گشود و بدون هیچ شناختی از« نعیم» رویاهای هنرپیشگی را به تصویر کشید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او گفت: سال‌هاست که عاشق بازیگری شده‌ام و دوست دارم روزی در یک فیلم یا سریال بازی کنم.

در این هنگام ناگهان «نعیم» جمله‌‎ای بر زبان راند که «هایده» را روی صندلی کافی‎نت میخکوب کرد. او گفت: من کارگردان هستم و تاکنون چند فیلم کوتاه را نیز کارگردانی کرده‌‎ام .حالا دیگر «هایده» در پوست خود نمی‌گنجید و دچار نوعی ذوق‎‌زدگی شده بود که از شدت خوشحالی فراموش کرد برای چه کاری وارد کافی‎نت شده است.« نعیم» که اوضاع را اینگونه دید، شماره تلفن «هایده» را گرفت تا برای تست بازیگری از او دعوت کند و با یکدیگر در ارتباط باشند که اگر پذیرفته شد، در فیلم کوتاهی بازی کند که قرار است به زودی ساخته شود.

دختر ۱۸ ساله که احساس می‌کرد به رویای دیرینه‌اش رسیده است، شادمان از کافی‎نت بیرون آمد. او آن قدر در افکارش غرق بود که نفهمید چگونه به خانه رسیده است! هنوز یک ساعت بیشتر از این ماجرا سپری نشده بود که شماره ناشناسی روی گوشی تلفنش نقش بست. دختر جوان نگاهی تردیدآمیز به شماره تلفن انداخت ولی درنهایت کلید پاسخ را فشرد. در همین هنگام وقتی صدای من« نعیم» هستم را از آن سوی خط شنید، انگار همه دنیا را به او بخشیدند؛ «هایده» که دست و پایش را گم کرده بود با خوشحالی پاسخ داد: سلام آقا نعیم!

مرد ۳۶ساله با بیان این که چیزی نمانده بود تلفن را قطع کنم و آرزوهایت بر باد برود، خنده حیله‎گرانه‌‎اش را دسیسه‌ای برای ارتباط صمیمانه با «هایده» قرارداد و از او برای گفت‎گوی حضوری دعوت کرد.

عصر روز بعد «هایده» لباس‌های شیکی پوشید و به طرف کافی نت به راه افتاد اما از آنچه می‌دید به شدت تعجب کرده بود. در آن ساعت روز کافی نت خلوت بود و هیچ کدام از همکاران «نعیم »نیز در محل کارشان حضور نداشتند. با وجود این «هایده» سکوت کرد و با تعارف متصدی کافی نت روی صندلی نشست! لحظاتی بعد چای داغ مقابلش قرار گرفت اما «هایده» به خاطر شرم و حیا سرش را پایین انداخته بود.

«نعیم» که نقشه شومی را در سر می‌پروراند خطاب به او گفت: راحت باش! قرار است از این به بعد با یکدیگر کار کنیم! پس نیازی نیست معذب باشی! دقایقی بعد «هایده» از ریز و درشت زندگی و خانواده‌اش سخن گفت و آرزوها و کمبودهایش را برای «نعیم» بازگو کرد. بعد از حدود یک ساعت گفت وگو «نعیم» کرکره کافی نت را پایین کشید و در حالی که خودرواش را روشن می‌کرد از «هایده» خواست تا در صندلی جلو بنشیند که او را نیز در مسیر به منزلشان برساند! در میانه راه او «هایده» را دلداری می‌داد که به زودی همه آرزوهایش برآورده می‌شود و او بالاخره در فیلمی بازی خواهد کرد که چون ستاره‌ای درخشان در آسمان هنر بازیگری خواهد درخشید!

 او می‌گفت: تو بازیگر موفقی می‌شوی چون هم استعداد آن را داری و هم شایسته این درخشش هستی. تعریف و تمجیدهای «نعیم» هر لحظه بیشتر «هایده» را در افکارش غرق می‌کرد و خود را در اوج قله‌های شهرت می‌دید و سرمست از غرور به رویاهایش می‌اندیشید. طولی نکشیدکه «نعیم» در نزدیکی محل سکونت «هایده» پدال ترمز را فشرد و او لبخندزنان به منزل بازگشت. آن شب تا سحر فقط به سخنان «نعیم» می‌اندیشید و فیلمی را در ذهنش تصور می‌کرد که قرار بود به زودی ساخته شود!

از آن روز به بعد پیام‌ها و ارتباط‌های تلفنی« نعیم» رنگ و بوی عاطفی به خود گرفت و به جملاتی مهرآمیز رسید. تا این که چند روز بعد «نعیم» از او خواست باز هم به کافی نت بیاید. این بار «هایده» زیباترین لباس‌هایش را پوشید و با اندکی آرایش از خانه بیرون زد! او در پاسخ به سوال مادرش نیز گفت: با یکی از دوستان همکلاسی‌ام قرار دارم! نیم ساعت بعد «نعیم» با گشاده رویی از «هایده» استقبال کرد و لبخندزنان گفت: حالا دیگر وقت آن رسیده است که ساخت فیلم را شروع کنیم و تو برای اولین بار در فیلمی به کارگردانی من بازی خواهی کرد!

«نعیم » با بیان این جملات برگه ای را مقابل «هایده» گذاشت و سپس درخواست عجیبی را مطرح کرد. او در پاسخ به نگاه پرسش برانگیز« هایده» گفت: چیز مهمی نیست شما فقط امضا کنید، بالاخره این‎جا سرگرم بازی هستیم و چون در حس نقش فرو می‌رویم احتمال دارد ناخواسته دست‌هایمان با یکدیگر برخورد کند! این فقط یک صیغه محرمیت است که اگر چنین اتفاقی هم ناخواسته رخ داد، مشکلی نداشته باشیم! چون کار ما گروهی است و این گونه موارد اتفاق می‌افتد! وگرنه این برگه به درد چیز دیگری نمی‌خورد!...

«هایده» که نمی‌دانست واقعاً چرا باید چنین برگه‌ای را امضا کند ولی به خاطر شوق رسیدن به آرزوی بازیگری، تار و پود افکار خوش‎بینانه اش را به یکدیگر گره زد و امضایش بر آن برگه کذایی نقش بست! در این لحظه« نعیم» دست دختر جوان را گرفت و گفت: ورودت را به دنیای بازیگری تبریک می‌گویم!

 آن روز «هایده» به منزل بازگشت و باز هم پیامک‌های عاطفی یکی پس از دیگری برایش ارسال شد. حالا دیگر «هایده» هم به این گونه پیام‌ها عادت کرده بود و آرام آرام به «نعیم» علاقه‎‌مند می‌شد! اما همواره از این وحشت داشت که اگر پاسخ پیام‌های محبت آمیز او را ندهد، شاید دیگر هیچ‎گاه دنیای بازیگری را تجربه نکند به همین خاطر پیام‌ها رنگ عاشقانه به خود گرفت و این گونه روابط «نعیم» و «هایده» به خلوتگاه‌های احساسی رسید!

دیگر «هایده» همه دوستان و حتی خانواده‌اش را فراموش کرده بود و تنها به امید بازی در یک فیلم کوتاه به سر قرارهای عاشقانه می‌رفت.« نعیم »که حالا طعمه خود را به خوبی فریفته بود همچنان او را با امید به بازیگری به سوی اهداف شوم خود می‌کشاند تا این که حدود ۲سال از این آشنایی بازیچه‎‌گونه گذشت؛ ولی «هایده» هنوز حتی یک فیلم کوتاه هم بازی نکرده بود.

«نعیم» باز هم او را به بهانه‌های مختلف از جمله کمبود نقدینگی و غیره سرگردان کرده بود تا جایی که چشم به طلاهای «هایده» دوخت. او نیز النگوها و گوشواره‌هایش را به خاطر دلسوزی و کسادی بازار به «نعیم» داد تا بالاخره فیلم کوتاه ساخته شود اما «هایده» آرام آرام متوجه شد که فریب کارگردان قلابی را خورده است و هیچ فیلمی در کار نیست. این گونه بود که با اعتراض وی تهدیدهای «نعیم» نیز شروع شد. حالا «هایده» از ترس رسوایی و آبروریزی بر سر دوراهی وحشتناک گیر افتاده بود و نمی‌خواست خانواده‌اش از ماجرا بویی ببرند.

در همین حال مادر «هایده» که متوجه گوشه‌گیری و انزوای دخترش شده بود با مهارت خاصی به «هایده» نزدیک شد تا او مشکلش را با مادرش در میان بگذارد ولی باز هم «هایده» خودش را کنترل کرد و چیزی نگفت با وجود این، آن شب افکار مغشوشی در ذهن «هایده» رژه می‌رفتند تا این که او با یک تصمیم احمقانه تعدادی قرص را بلعید که برای جلوگیری از آبروریزی خودکشی کند. اما مادر که احساس می‌کرد دخترش از موضوعی رنج می‌برد او را زیر نظر داشت که در یک لحظه متوجه ماجرا شد و« هایده» را سراسیمه به بیمارستان رساند.

بدین ترتیب «هایده» از مرگ نجات یافت و پس از بهبود نسبی به همراه پدر و مادرش وارد کلانتری شفای مشهد شد تا راز نهان خود را فاش کند. دقایقی بعد پدر «هایده» به اتهام اغفال و سوء استفاده از فرزندش، شکایتی را علیه «نعیم» مطرح کرد و سپس «هایده» که اکنون ۲۰ ساله بود مقابل مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری نشست و سرگذشت خود را بازگو کرد.

با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد سبکبار (رئیس کلانتری شفای مشهد) پرونده‌ای در این رابطه تشکیل و در حالی به مراجع قضایی ارسال شد که بررسی‌های روان‎شناختی و اقدامات مشاوره‌ای نیز برای «هایده» در دستور کار مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی قرار گرفت.

کد خبر 791910 منبع: خراسان برچسب‌ها خبر مهم خودکشی حوادث ایران

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: خبر مهم خودکشی حوادث ایران فیلم کوتاه کافی نت پیام ها باز هم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۷۵۵۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قتل دختر اصفهانی مبتلا به اتیسم به دست مادرش

به گزارش خبرنگار مهر، هفته گذشته تصویری از دختر بچه ۱۱ ساله مبتلا به اتیسم در شبکه‌های مجازی منتشر شد، در این تصویر عنوان شده بود که دیانا روز دوشنبه ۳ اردیبهشت ساعت ۱۲ ظهر حوالی خیابان ۲۴ متری اول اصفهان گم شده است.

کاربران زیادی برای پیدا شدن این دختر بچه در فضای مجازی تلاش کردند. اما امروز سرهنگ حسین ترکیان، رئیس پلیس آگاهی استان اصفهان از قتل این دختر خبر داد و گفت: در بررسی‌های صورت گرفته به این نتیجه رسیدیم که مادر این دختر وی را به قتل رسانده است.

وی گفت: در پی وصول شکایت مادری مبنی بر فقدان دختر ۱۱ ساله، موضوع در دستور کار کاراگاهان اداره مبارزه با جرایم جنایی استان قرار گرفت.

رئیس پلیس آگاهی استان اصفهان افزود: با توجه به حساسیت موضوع، بررسی‌های تخصصی کاراگاهان اداره مبارزه با جرایم جنایی استان اصفهان آغاز که در نتیجه اقدامات صورت گرفته مشخص شد مادر طفل گمشده، با اظهارات ضد و نقیض خود قصد گمراه کردن پلیس را دارد، لذا دستگیر و طی بازجویی‌های فنی و تخصصی و در مواجهه با مدارک و ادله کاراگاهان جنایی، پرده از راز قتل دختر ۱۱ ساله خود برداشت و گفت:
در روز حادثه دخترم را به یک باغ متروکه خارج از شهر بردم و اقدام به وارد کردن چندین ضربه چاقو به وی کرده، سپس جنازه او را آتش زده و از محل متواری شدم و با مراجعه به پلیس، مفقودی اش را اعلام کردم.

سرهنگ ترکیان خاطر نشان کرد: با اعتراف مادر به قتل دختر ۱۱ ساله خود، کاراگاهان به صحنه جرم اعزام و جسد سوخته شده طفل، کشف شد.

وی افزود: قاتل به همراه پرونده متشکله، جهت انجام اقدامات قانونی و بررسی علل و انگیزه جرم، در اختیار مرجع قضائی قرار گرفت.

کد خبر 6090901

دیگر خبرها

  • قتل دختر اصفهانی مبتلا به اتیسم به دست مادرش
  • راز قتل دختربچه ۱۱ ساله اصفهانی فاش شد
  • ادعای دختر پوراحمد درباره مرگ پدرش: نرفته بود که خودکشی کند | می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید
  • بایدن: زمانی به دنبال خودکشی بودم + بشنوید
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرده است
  • اظهارات جنجالی دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد! / پرونده باز است
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند/او برای برگشت از سفر، چندین قرار کاری گذاشته بود و قول داده بود برای دیدن خواهرش به زاهدان برود
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند
  • پسر جوانی که متهم به ترغیب زهره فکورصبور به خودکشی بود تبرئه شد